گل نگاه تو، درکار دلربایی بود.
فضای خانه پر از عطر آشنایی بود.
به رقص آمدم چو ذره ای در نور
ز شوق و شور،
که پرواز در رهایی بود.
چه جای گل، که تو لبخند می زدی با مهر
چه جای عمر، که خواب خوش طلایی بود!
هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود.
شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودی و روشنایی بود.
( فریدون مشیری)
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط
:خسته | لينک ثابت
|پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان روزگارم بر خلاف ارزوهایم گذشت و آدرس nafasi.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.